سلام مهـــــدخت هستم کسی که روزی در این وبلاگ یکی از پرستوهای قصه ی عاشقی بود....
امروز دقیقا جمعه 4 اسفند سال 91 هست و من طبق معمول خط نوشتی میزارم تا برای ابد
یادگاری باشه... شاید بهتره اسمش رو دل نوشته ی برگ اخر قصه ی عاشقی بزارم.....
من و مهدی دقیقا بهمن ماه سال 88 باهم اشنا شدیم و تا امروز 3 سال از دوستی ما میگذره
چند روز پیش دقیقا 30 بهمن ساعت 12 شب یا بهتره بگم 1 اسفند به حالتی فوق بد از هم برای
ابد جدا شدیم....
اینو بدونید باشه عشق هدیه ی خداست اگر قرار رابطتتون رو به خاتمه برسونید هیچ وقت
این کارو با حقارت طرف مقابل و له کردن انجام ندین کاری که برای ما متاسفانه رخ داد....
ما اشنایی قشنگی داشتیم و رابطه ای که به جرات میتونم بگم تا 2 سال اول به شدت محشر
بود.....
یادتون باشه رابطه زمانی دوستیتون رو طولانی نکنید چون این زمان های گذرا هم بینتون
بی حرمتیا ایجاد میکنه هم فاصله ی بینتون رو بی نهایت زیاد میکنه....
اینا نصیحت نیست تجربه های قلبی شکست خوردست که ارزو میکنم برای هیچ کدوم یک از
شماها رخ نده پس خواهش میکنم گذرا عبور نکنید روی تک تک کلماتم فکر کنید ...
من بارها و بارها حقارت ها و توهین هایی رو که بار اخر متحمل شدم توی ذهنم مرور میکنم
و هنوز باورم نمیشه اون هارو از زبون مهدی شنیدم و مسلما برای مهدی هم همین طور بوده...
توی رابطه ی قشنگتون هیچ وقت بی حرمتی و توهین به هم نکیند وقتی پرده ی حــــــیا
بینتون از بین بره قابلیت جبرانش خیلی کمه یا شاید هم مثل الان ما غیر ممکن.... ازتون خواهش
میکنم هیچ وقت به هم بی حرمتی نکنید حیف این عشق زیباست که انقدر راحت از بین ببریدش
یادتون باشه هیچ وقت یک طرف مقصر مطلق نیست مسلما هر دوی شما مقصر بودین که
شیرازه ی زندگی از دستتون خارج شده پس برای اروم کردن وجدانتون دیگری رو مطلق مقصر
ندونید و بدونید حتی وجدان های خواب هم روزی بیدار خواهند شد....
هـــــــیچوقت تصور نکنید اگر رابطتتون بهم بریزه طرف مقابل بدون شما میمیره همون طوری که
نه مهدی بدون من این چند روزه مرد نه من ! اما مطمین باشید قلبی شکسته براتون میمونه که
هیچوقت نمیتونید به خوبی ترمیمش کنید و همیشه جای کسی که یه زمانی قسمت قشنگ
خاطرات زندگیتون بوده خـــــــــالی خواهد بود و هیچ جبرانی براش نیست حتی توسط شخص
دیگه....
عشق مثل یه شمع روشن میمونه شاید اگر من و مهدی هر دو برای روشن موندنش
تلاش میکردیم همیچ بادی وزیده نمیشد که بتونه خاموشش کنه...
زندگی شیرین و قشنگ ما مدت ها بود که تبدیل شده بود به بی ملاحظگی های دو طرف هم من
و هم مهدی به طوری که مارو از هم خسته کرد انقدر خسته که الان تو این چند روزه مهدی حتی
یکبار هم متاسفانه جویای حال من نشده و خیلی راحت پا پس کشیده....
ما همیشه فکر میکنیم اگر جای ساختن طرفمون رو کنار بزاریموبریم سراغ شخص جدیدو
خیلی راحت بگیم نمیتــــونم زندگیمون رو نجات دادیم در صورتی که باید مشگل رو برطرف کرد
شخصی که توی زندگیتونه و رابطه طولانی باهاش دارید لـباس تـن نیست که به راحتی کنارش
بزارید یه نکته جالب رو بهتون میگم تا بدونید اون شب وقتی منو مهدی به مشگل برخوردیم
من با تمام وجود ازش خواهش کردم به رابطمون دوباره یه فرصت بدیم ولی اون خیلی راحت به
من گفت نه نمیتونم ما این طوری در اینده زندگیمون با مشگل رو برو میشه ونکته جالبش این
بود بهم گفت مهدخت بعضی از عشق ها باید شیرینیش توی قلب ادم بمونه نه برای ازدواج
سوال من اینه واقعا دیدگاه شماها در ابطه با زندگی مشترکتون اینه؟؟؟؟؟
اگر اینه بخاطر داشته باشید زوج شما وسیله بازی نیست که مدت ها کنار شما وقت بزاره و بعد
شما خیلی راحت به این نتیجه برسید که دیگه کشش زندگی دو نفره رو ندارید و برای ابد
کنارش بزارید شاید من هم خیلی بارها از مهدی رنجیده میشدم و حتی موقعیت زندگیشو با
خیلی از جوونای دیگه مقایسه میکردمو بهش میگفتم ما دیگه به درد هم نمیخوریم اما بلافاصله
اونو بخاطر تعهدی که بهش داشتم و مهم تر عشقو قدر شناسی میبخشیدم....
قدرشناس بودن مهم ترین عنصربقای یک رابطست اگر دوست دارید واقعا با محبتو خوشبخت
باشید ازتون خواهش میکنم هر روز محبت ها و ایثار هایی رو که طرف مقابلتون کرده در ذهنتون
مرور کنید ببینید اگر کس دیگه ای هم بود این کارارو میکرد؟
و مهم ترین مساله که همیشه بخاطر داشته باشید اگر مادر پسری که باهاش در
ارتباطین شمارو واقعا به عنوان عروس ایندش قبول داشته باشه رابطه خوبی خواهید داشت در
غیر این صورت حتی اگر زیباترین دختر نجیب ترین و با خانواده ترینو تحصیل کرده ترین دختر باشید
اونمادرمانع رابطه قشنگتون میشه همین جا به مادر مهدی تبریک میگمبلخره به ارزوی
قشنگش رسید و تونست برای تک فرزندش خودش همسر انتخاب کنه اما کاش به جای اینکه
سر مسائل الکی دم به دقیقه بره پیش مشاور و خیلی راحت از بدی های مهدی حمایت کنه
و اونو تو بالین خودش بگیره سعی میکرد با وجـــــــــــــــدان ، معــــرفت انسانی در مورد رابطه ما
تصمیم بگیره و جای اینکه خیلی راحت بعد سه سال تمام به پسرش بگه ولش کن این نشد یکی
دیگه یادش میفتاد خدا و پیغمبر فقط به چادر بر سر کردنو نماز خواندن نیست حفظ ابروی یک
مسلمان و نشکستن دلشپیش همون صاحب الله اکــــــبر خیلی بیشتر ارزش داره
مادر بودن فقط به حمایت بیجا از فرزند نیستبه زندگی درست یاد دادنهست...
قرار نیست اگر کسی تک فرزند هست تحمل مشگلات زندگی رو نداشته باشه و پا پس بکشه
من خوشحالم و ممنوم از مهدی که روز اخر در برابر من همچون سنگ ایستادگی کرد و در برابر
خواهش های بی دریغم برای جبران و دادن فرصت دیگر برای احیای رابطمون خیلی تحقیر امیز با
من رفتار کرد و خوردم کرد چرا که باعث شد دنیا رو از دید دیگری ببینم .....
ایراد های من هم توی این رابطه کم نبود باید حقیقت رو پذیرفت.....
اما تفاوت من و مهدی در یک چیز بود اون از من به راحتی برای تحکیم زندگی ایندش برید
ولی من هر بار که حتی حرف تموم کردن میزدم حتی یک ثانیه هم به جدایی از کسی که تکه ای
از قلبم بود فکر نمیکردم و حتی حاضر بودم به قیمت بدبخت شدن با اون زندگی کنم....
مهدی بدی های منو هر روز چرتکه مینداخت و با خوبیهام روی ترازو نمیگذاشت اما من.....
یادتون باشه هیچوقت اسرار زندگیتون و مهم دعواهاتون رو برای خانوادتون فاش نکیند ....
از مهم ترین مشگلات من و مهدی همیشه همین بود که تا دعوامون میشد بلافاصله به مادرش
اطلاع میداد و همین وجه ی منو منفی میکرد اما من تا جایی که ممکن بود هرگز نمیگفتم...
وقتی شدین ما اسرار رابطه ی دو نفرتون باید در قلبتون بمونه اطمینان طرف مقابل رو سلب
نکیند و بزارید باهاتون راحت باشه .... من توی این مدت هر روز و هر روز به این فکر میکردم
ما چقدر راحت میتونستیم همه چیز رو جبران کنیم اما خب من با پسری روبرو بودم که خیلی
راحت بریدو متاسفانه در کمال ناباوری گفت دیگه کشش ندارم .....
توی رابطه ی دو نفرتون خیلی به طرف مقابل گیر ندینشاید یکی از مشگلات من
هم توی این رابطه این بود زیاد به مهدی گیر میدادمو میخواستم از اون چیزی که هست چیز
دیگه ای بسازم و این اشتباه بزرگ من بودشاید منم فشار عصبی زیادی رو به اون وارد کردم..
زندگی دونفر یعنی گــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــذشت وقتی بدی های طرف مقابلت رو میبینی
بگذر تصور نکن با گـــــــذشت طرفت پررو تر میشه نه مطمئن باش یه روز خجالت میکشه و درست
میشه اگر گذشت کنی ، در حق عشقت گذشت کردی نه غریبه پس همیشه این رو بدونید با
گذشت میتونید رابطتون رو بسازیدو با کینه و انتقام بلخره جنگل وجود خودتون رو هم به اتش
میکشید....
این روز ها هر بار چشمم به گوشی بود تصور میکردم انقدر ارزش دارم و بلخره دلتنگی باعث
این میشه مهدی بهم زنگ بزنه اما متاسفانه این هم از تصور غلط من بود باید این رو میفهمیدم
اگر کسی نخواد رابطه ای رو بسازه خیلی راحت از کنارش عبور میکنه همون طوری که مهدی با
من دقیقا مثل یه ادمس رفتار کرد شیرینیمو که چشید منو دور انداخت...
یادش بخیر روزهای اول مهدخت بهترین دختر رو زمین بود اما به مرور زمان شد بدترین
عشق روزهای اولش قشنگه اما روزهای بد چشمای طرف مقابل رو باز میکنه و اونو وقیح میکنه...
اونی که یه روز بود نـــــــــــــــفســـش حالا شده عـــــامل تنگی نـــــفسش
حرف اخر : بزرگ شدن هاتونو رو بر مبنای بی معرفت شدن قرار ندین کاری کنید هر وقت رفتین
روی صفحه ی ترازوی روزگار میزان معرفتتون بیشتر از وزنتون باشهو هیچ وقت اه یه دل
شکسته رو برای زندگیتون نخرین و بزارید قسمتتون رو به قشنگی رقم بزنید وگرنه ...
خــــــــــــود کرده را تـــــــــــــدبیر نیـــــــــست
هیچوقت فرصت جـــــــــــبران و از نو شروع کردن رو از قلبهاتون نگیرید حتی اگر حرمتی شکسته
شد برش گردونیدمطمئن باشید اگر شما اراده کنید میتونید وضعیت رو به طور کامل درست کنید
ساده از مقابل سال ها و عشقتون عبور نکیند طرف مقابل شما یک انسانهپس رفتار انسانی کنید
بخاطر داشته باشید تا وقتی عشق هست هیچوقت برای جبران دیر نیستبه شرطی بخواین
.......
مــــــــــــهدی جان پست های قبلی رو همرو یه مرور کن و بخاطر داشته باش من و تو در لابه لای
زمان بلخره مقابل هم قرار خواهیم
گرفت از تو ممنونم که بزرگترین درس و تجربه ی زندگی رو به من دادی برات دعا میکنم که
خوشبخت شی اما...........
یه حــــــــــــــــلالیت و عــــــــــذر خواهی توو مــــــــــــادرتطلب من و بخاطر داشته باش
خــــــــدای الله اکــــــــــبرهمیشه و همه جا هست....
به مامانت حتما بگو تا بدونه در پستوی این زمان یه نفر هست با قلبی شکسته که هیچوقت
نمیبخشتش مثل خود تو.
(به یاد گذشته ی شیرین و پارک لویزان : نترس این عشق میمونه خدا با ماست دیوونه
نترس این عشق پاربرجاست نترس عشقم خدا با ماست
نترس این راه همواره هوامونو یکی داره)
راستی من هرشب جیره هامو از خدا میگیرم مهدی.....
مرور خاطرات دردناک ترین زخم عشق هست که هر روز خطی بر قلبت میندازه تا جایی که کامل
خط خطیت کنه.
6 اســـــــــــــــــــــــــــــــفند تــــــــــــــــــــولـــــــــــــــــــدت مـــــــــــبارک مجنون بامرام با ارزوی
قشنگترین ها.
قصه ی عاشقی هم تمام شد و اخرین برگش رو من نوشتم راستی هم قالب رو عوض کردم
هم یه موزیک لایت که خیلی دوست داشتم براش گذاشتم بزارید کامل لود شه تا موزیکم بتونید
گوش بدین برای موزیک از مرورگر اپرا استفاده کنید.
خــــــــــــــــــــــدانـــــــــــــــــــــــــــــــــــگــــــــــــــــــــــــــــــهـــــــــــــــــــــــــــــــدار
الله اکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبر
